-داخلی-آشپزخانه منزل حببیب-روز
آرمیتا در آشپزخانه کنار مادرش است. مرجان مشغول خرد کردن سبزی است و در سکوت اشک می ریزد. آرمیتا مشغول شیطنت است و صدای مهین از اتاق به گوش می رسد
صدای مهین: تا کی می خای در اون خونه قفل بمونه. ما که حرفی نداریم ولی آخرش که چی؟ بابات و اون خدا بیامرزم راضی نیستند. این بچّه هم داره بزرگ میشه (مرجان عصبانی آشپزخانه را ترک می کند و به اتاق دیگر می رود و در را می کوبد)
68-خارجی-در ورودی ویلا-روز
اسماعیل با شنیدن صدای بوق ماشین به سمت در می رود و هر دو لنگه در را باز می کند و ماشین به محض ورود در چهار چوبه در می ایستد و شیشه ی ماشین پایین می آید.
اسماعیل: سلام.
منوچهر سلام. خسته نباشی.کسی که چیزی نفهمید؟
اسماعیل ها. نه نه (با دست به دهان می کوبد.) آه قرص قرص.
منوچهر خسته نباشی (پروین از جلو ساختمان نظاره گر منوچهر و اسماعیل است)
Your custom content goes here. You can add the content for individual product