200/000ریال

In Stock

مریم صیاد آموز

سنجش

برشی از سومین اثر مریم صیاد آموز

خیلی ناراحت بودم از کارم ولی حس می کردم بهترین کار را دارم انجام می دهم. برای خودم چایی ریختم که شاید بتوانم خودم را آرام کنم. اما بدجور دلم برای سحر می سوخت. و خودم را خیلی مقصر می دانستم. من باعث شده بودم که به من وابسته شود. ولی قصد من فقط کمک کردن به او بود. اما حالا خودم هم داشتم عذاب می¬کشیدم. یک آن سنگینی نگاهی را روی خودم حس کردم، سرم را از کامپیوتر بلند کردم و به بیرون مغاره نگاه کردم. با تعجب دیدم که سحر از پشت شیشه نگاهم می کند. وقتی نگاهم به نگاهش افتاد، سرش را تکان داد و با حالت عصبانیت از جلوی مغازه رفت. بلند شدم که دنبالش بروم، اما به خودم گفتم: رضا بشین، تو مجبوری، نباید بری.

Your custom content goes here. You can add the content for individual product
بازگشت به بالا